قصه آدم‌های استثنایی

یکی از رمزهای موفقیت در کار و زندگی تلاش کردن است. برای موفقیت باید از همه وجود مایه گذاشت.

می دونید یکی از رموز موفقیت چه چیزی هست؟

   یکی از رمزهای موفقیت در کار و زندگی تلاش کردن است. برای موفقیت باید از همه وجود مایه گذاشت. البته این را به یاد داشته باشید که افراد بر حسب عملکرد خودشان سنجیده می‌شوند نه کس دیگر، بر مبنای توانایی‌های خودشان و نه برخی واقعیت‌های من درآوردی.

    حال این سؤال‌ها پیش می‌آید که می‌خواهیم بدانیم افراد موفق چه جور آدم‌هایی هستند؟ چه شخیصتی دارند و یا چقدر باهوش‌اند و یا چه جور زندگی می‌کنند و یا احتمالاً با چه استعدادی متولدشده‌اند؟ و گمان می‌کنیم که دلیل رسیدن فرد به کامیابی، آن ویژگی‌های فردی است.

   آنچه در این بین اهمیت دارد این است که افراد بیشتر به واسطه استعداد سخت‌کوشی خود به سوی کامیابی راه پیداکرده‌اند و تا حدی هم مدیون پدر، مادر و اصل و نسب و حمایت‌های مختلف هستند. فرهنگی که به آن تعلق داریم و میراثی که از گذشتگان به ما رسیده است. الگوها و دستاوردهای ما را شکل می‌دهند، به طوری که قادر به تصور آن نیستیم. به عبارت دیگر، کافی نیست بپرسیم که افراد موفق چه جور آدم‌های هستند. فقط با دانستن اینکه اهل کجا هستند، می‌توانیم دلیل مربوط به موفقیت یا شکست هر فرد را روشن کنیم.

   طبق تحقیقات صورت گرفته مشخص شده است که علاوه بر مهارت‌های گفته‌شده پدیده سن نسبی نیز در موفقیت افراد نقش دارد، در بعضی از رنج سال‌های تولد افراد به موفقیت رسیده‌اند و بعضی از رنج سال‌های دیگر نه و این بسته به این است که افراد در چه زمانی از موفقیت سنی خود سنجیده و برگزیده شوند. علاوه بر آن ماه تولد نیز به طور مشخص در این مسئله تأثیر دارد. بارنسلی استدلال می‌کند که این نوع توزیع سنی نادرست وقتی اتفاق می‌افتد که سه نکته وجود دارد: گزینش، گروه‌بندی و تجربه متمایز.

   اگر شما در سن پایین بگویید که چه کسی خوب و چه کسی بد است؛ اگر بااستعدادها را از بی استعدادها جدا کنید و اگر تجارب برتر در اختیار بااستعدادها قرار دهید، در آن صورت شما در نهایت مزایایی چشمگیر در اختیار آن گروه کوچکی از افراد قرار می‌دهید که نزدیک‌ترین تاریخ گزینش افراد برای موقعیت‌های مختلف متولدشده‌اند.

   این نشان‌دهنده این است که افرادی در نیمه ابتدایی سال تقویمی متولدشده‌اند اغلب در گزینش‌های مختلف نسبت به افراد متولد نیمه دوم از شانس بهتری برخوردارند. والدهایی که فرزندشان در پایان یک سال تقویمی متولدشده‌اند، اغلب پیش از شروع مهدکودک به عقب افتادن کودک خود فکر می‌کنند. این موضوع کودکان را به الگوهای توفیق و شکست، تشویق و دلسردی محدود می‌کند که برای سال‌ها و سال‌ها ادامه می‌یابد.

   دهوی می‌گوید: این عجیب است که گزینش اختیاری زمان استعداد یابی به وسیله ما موجب این تأثیرات طولانی مدت می‌شود و ظاهر کسی اهمیتی نمی‌دهد.

البته نباید فراموش کرد که اجزای اصلی موفقیت: اشتیاق، استعداد و کار سخت است.

   پرسش دیگر این است که آیا چیزی به نام استعداد خدادادی وجود دارد؟ پاسخ این است که بله. توفیق، استعداد و آماده سازی باعث موفقیت برخی از افراد می‌شود. اما نکته‌ای که باید به یادداشت عامل موفقیت دیگر: تمرین، تمرین و تمرین است.

عدد جادویی برای استاد شدن: ده هزار ساعت، معادل ده سال تلاش است.

   به عقیده دانیل لویتین، عصب‌شناس: تصویر به دست آمده از پژوهش‌ها آن است که ده هزار ساعت تمرین برای رسیدن به سطح استادی و تبدیل شدن به کارشناسی در سطح جهانی در هر زمینه‌ای ضروری است.ظاهراً این قدر زمان برای مغز لازم است تا برای رسیدن به استادی واقعی آنچه را نیاز دارد بداند. حدوداً مدتی که در آن 10 هزار ساعت تمرین انجام می‌شود 10 سال است.

   برای موفقیت باید هر راهی را پیدا کرد تا بتوان تمرین بیشتر و بیشتر در حوزه کاری خود را انجام دهیم. باید از هر فرصتی که پیش می‌آید بهترین بهره‌برداری را انجام داد. باید آن فعالیت را به مشغله ذهنی تبدیل کرد و ذهن را فعال نگاه داشت.

   حال علاوه بر سن و ماه تولد می‌خواهیم به این بپردازیم که آیا بهره هوشی افراد هم در موفقیت افراد تأثیر دارد؟ ترمن می‌گوید: در مورد یک فرد هیچ‌چیز مهم تر از بهره هوشی‌اش نیست، مگر احتمالاً اخلاقش. به عقیده او، در افرادی با بهره هوشی بالاست که ما باید به دنبال رهبرانی بگردیم که موجب پیشرفت علم، هنر، حکومت، تحصیلات و رفاه اجتماعی می‌شوند.

    اما تحقیقات صورت گرفته نشان می‌دهد که هوش و موفقیت آن چنان که باید باهم در ارتباط نیستند. مهارت خاصی که به شما اجازه می‌دهد خودتان را از تله مرگ برهانید، رابرت استرن برگ، روان‌شناس، آن را هوش عملی می‌نامد. هوش عملی شامل چیزهایی مثل این است که مثلاً بدانید چه چیزی را به چه کسی بگویید، چه زمانی آن را بگویید و چطور آن را بگویید که بیش‌ترین تأثیر را داشته باشد.

    این رول کار است: آگاهی از انجام دادن کار، بدون اینکه لزوماً آگاه باشید که چرا آن را می‌دانید و یا قادر به توضیح آن باشید. این در ذات خود عملی است. یعنی فی نفسه خودآگاهی به تنهایی مطرح نیست. آگاهی به شما کمک می‌کند وضعیت را درست درک کنید و آنچه را می‌خواهید به دست آورید و دقیقاً این نوعی بهره هوش متفاوت با توانایی تحلیلی سنجیده شده به وسیله بهره هوشی است.

    در کاربرد واژه علمی، هوش عمومی و هوش عملی مستقل‌اند: وجود یکی به معنای حضور دیگری نیست. می‌توانید هوش تحلیلی فراوان و هوش عملی کم و یا هوش عملی بالا و هوش تحلیلی کم داشته باشید.

بهره هوشی، تا حدی، سنجش توانایی درونی است. اما مهارت اجتماعی، آگاهی است.

ادامه دارد….

                                                                                                 هرروز بهترین خود باشیم

                             سمیرابراهوئی

برای انتشار در شبکه های اجتماعی از دکمه های روبه رو استفاده کنید

تصویر سمیرا براهوئی

سمیرا براهوئی

مدرس شخصیت شناسی و توسعه فردی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *